ام اس من

ساخت وبلاگ
مرد همسايه فوت كرد يه شب سرد و بي رحم بود و من تنها بودم و به عادت هميشه براي جبران تنهايي و تسلط به خونه وسط هال رختخواب پهن كرده بودم و تازه داشتم وارد عالم خواب ميشدم كه با صداي شيون و جيغ و داد هاي پياپي بچه هاش كه يكي يكي خودشون و به خانه ي پدري ميرسوندن و يواش يواش خيابون رو پر ميكردن از جام پريدم مرد خيلي خوب و شريفي بود كه تا روز قبلش صحبح و سالم بود و با خود من خوش و بش ميكرد كل ماجرا به ٢ ساعت نكشيد من اما يك طبقه بالاتر توي تنهاييي به فرشته ي مرگ و مسئوليتش براي انتقال مرد همسايه فك ميكردم و بي صدا اشك ميريختم و ذكر ميگفتم چند روز بعد صورتم يه وري شدهمه با وحشت خيره ميشدن به صورتم و با نگراني قربون صدقه ام ميرفتن و ميگفتن " درست ميشه"داروم تغيير كرد خداحافظي از تايسبري ( ناتاليزوماب ) و سلام و خوشو بش با ماب ترا (ريتوكسي ماب) در ميان غلغله اي آميخته با رفت و آمدهاي مربوط به پايان نامه ام و تهيه تداركات خانه ي مان و مقدمات عروسي بود و دقيقا ٣ روز پيش از دريافت اولين دوز از ريتوكسي ماب اين قائله جديد هم بهش اضافه شدويروس بود و باعث فلج شدن نيمي از صورتم شدالبته روز هاي اولش با ام اس من...
ما را در سایت ام اس من دنبال می کنید

برچسب : حق عاشق شدن ندارم, نویسنده : ms-roomo بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 2 دی 1395 ساعت: 1:25